گردشگری وحشت در ایران

سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۰:۴۳:۰۰ 6 سال پیش

یک ایده متفاوت برای گشت و گذار

گردشگری وحشت در ایران

فهان عسگری

عصر سفر- حتما نام شهر «بنگار» در هند، «موزه جمجمه‌های ماتر» در فیلادلفیا و یا «بازار جادوگری سونورا» را در مکزیک شنیده اید اماکن ترسناکی که سالانه هزاران گردشگر پر دل و جرأت را راهی خود می‌کنند تا با حضور در این اماکن مخوف و ترسناک طعم تلخ و شیرین گردشگری وحشت را بچشند.

سرویس : ایرانگردی

به گزارش پایگاه خبری «عصر سفر» به نقل از همشهری، با وجود همه ترس و دلهره‌ای که گردشگری وحشت به عنوان یکی از شاخه‌های جدید گردشگری با خود به همراه دارد، اما نمی‌تواند منکر این قصه شود که شنیدن نام گردشگری وحشت قلقلکش نمی‌دهد، برای این که بار و بندیل بسته و راهی این مناطق ترسناک شود.اصلا بخواهیم یا نخواهیم تجربه کردن هرآنچه همراه هیجان باشد در ذات آدمی بوده و هست. مناطقی که عاشقان ترس و هیجان می‌گویند اگر می‌خواهید دیدنشان حسابی به شما بچسبد و یک دل سیر از بودن در فضای مخفوشان بترسید، حتما در ساعت‌های تاریک شب به آن‌ها سفر کنید. مثل دیدن فیلم‌های ترسناک که همه جاذبه دیدنشان در شب است. البته این را هم بگوییم که فراموش نکنید، سفر به مناطق ترسناک ایران در قالب گردشگری وحشت، اصول و قواعد خاص خود را دارد. اول خوب فشارخونتان را کنترل کنید، بعد از کسب اطلاع از سلامت قلبتان حتما سعی کنید در قالب یک تیم گردشگری خوب که می‌تواند متشکل از دوستان و آشنایان و راهنمایان گردشگری باشد راهی این جاذبه‌های گردشگری وحشت شوید. درست است همه لذت این سفرها به ترس و دلهره‌اش است اما به هیچ وجه پیشنهاد نمی‌کنیم برای رفتن به این سفر دل را به دریا بزنید و تنهایی سفر کنید.

کلبه وحشت

قبل از این که گردشگری وحشت، مثل امروز در میان مردم کشورهای مختلف از جمله مردم ایران مورد توجه قرار بگیرد، چاره‌ای نداشتیم جز این که برای تجربه ترس و هیجان پای فیلم‌های ترسناک بنشینیم، از اره برقی و کلبه وحشت گرفته تا فیلم آدم‌خوارها، یا دل به قصه‌ها و افسانه‌های بزرگترها بسپاریم، تا بتوانیم در یک دورهمی دوستانه، ساعتی خاطره انگیز را با طعم ترس دسته جمعی داشته باشیم. اما با رونق گردشگری وحشت در دنیا می‌توانیم با حضور در اماکن ترسناک و لمس جاذبه‌های گردشگری وحشت، این ترس و هیجان را با طعم دیگری تجربه کنیم. اجازه دهید سفرمان به جاذبه‌های گردشگری ایران را با «کلبه وحشت» در بندر انزلی شروع کنیم.حتی با نامش هم خاطره داریم نه از خود این کلبه بلکه با فیلمی که هزار بار با دیدنش ترسیده‌ایم. کلبه وحشتی که قرار است درباره اش برایتان بگوییم یکی از پر سروصداترین جاذبه‌های گردشگری وحشت ایران در شبکه‌های مجازی است. همان کلبه‌ای که در دل روستایی زیبا در میان جنگل‌های انبوه با درختان سربه فلک کشیده قرار دارد. برای رفتن به این کلبه و شنیدن قصه‌های فراوان درباره اش باید به روستای هفت‌دغنان در نزدیکی بندر انزلی و صومعه‌سرا بروید. فکر نکنید کلبه در روستا قرار دارد، نه این طور نیست. این کلبه از ابتدا خارج روستا بوده و از سال 1365 قصه‌های اهالی بومی منطقه، درباره مرموز و وحشتناک بودنش با اتفاقی که برای 4 دانشجو در آن افتاد، رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. دانشجویانی که وقتی قصه‌های ترسناک این کلبه را از زبان اهالی می‌شنوند، تصمیم می‌گیرند برای اثبات پوچ بودن این حرف‌ها، شب را در آن سپری کنند. رفتن به کلبه همان و فرار شبانه دو تن از این پسران ماجراجو همان. هرچند از این جمع 4 نفره دو نفر با فرار به موقع جانشان را نجات دادند اما دونفر دیگر که در کلبه ماندند، یکی جان خود را بر اثر ترس از دست می‌دهد، دیگری هم مجنون می‌شود و هرگز نمی‌تواند به زندگی عادی خود برگردد. این اتفاق در آن سال گرچه زمینه پلمب شدن کلبه از سوی عوامل انتظامی را فراهم کرد، اما روایت قصه‌اش باعث شد تا 4 سال بعد 3 دختر برای اثبات این که در این کلبه چیز ترسناکی نیست و همه زاییده فکر و تخیل مردم بومی است راهی آن شدند. دخترانی که پلمب بودن درِ کلبه آنها را مجبور می‌کند از درِ پشتی وارد شوند. فردای آن روز از سه دختری که راهی کلبه شده بودند یکی دیوانه وار بیرون کلبه فریاد می‌زد و از مردم کمک می‌خواست وقتی مردم وارد کلبه شدند با جسد دو نفر از آنها روبرو شدند که به یک نقطه خیره مانده بودند. هرچند نفر سومشان هم چند روزی بعد از این ماجرا دست به خودکشی زد تا از راز و رمز کلبه وحشت کسی مطلع نشود. کلبه وحشت کلبه‌ای پر رمز و راز است که اهالی بومی منطقه برای آن قصه‌های بسیار دارند مثلا می‌گویند اگر کسی بتواند یک شب را در آن بدون ترس سپری کند و زنده بماند ثروتمند خواهد شد، شاید همین روایت است که باعث می‌شود برخی دل به دریا زده و به عشق پولدار شدن راهی آن شوند.

قنات گناباد
بعد از جنگل جیغ پیشنهاد ما ترسیدن در «قنات قصبه گناباد» است. قناتی که در بخش مرکزی شهرستان گناباد هزار و یک افسانه و قصه درباره اش وجود دارد. اهالی منطقه می‌گویند این قنات که عمق بسیاری دارد توسط اجنه حفاری و احداث شده چرا که آن زمان آدمی نمی‌توانسته با ابزار و امکانات محدود دست به این کار بزرگ بزند. تاریخچه شهر گناباد را هم که ورق می‌زنیم قصه‌های زیادی درباره آن وجود دارد. شهری که در اصل نامش جن آباد بوده و بعدها جناباد و درنهایت به گناباد تغییر یافته است. در گوشه و کنار گناباد می‌توانید پای افسانه‌هایی که مردم بومی می‌گویند، بنشینید و سفر به این منطقه را برای خود جذاب‌تر کنید. برای مثال بومی‌ها وقتی قصه «طاهر باشناس» را با آب و تاب بسیار تعریف می‌کنند و می‌گویند او دستور حفر این قنات را به دیوها داده محال است قصه شان را باور نکنید.


قلعه جنی
جاذبه‌های گردشگری وحشت ایران در همه نقاط کشور گسترده‌اند از شمال گرفته تا جنوب. البته این را هم یادآور شویم که در سفر به مناطق جنوبی بیشتر می‌توانید از این جاذبه‌ها ببینید و بترسید.
شاید باورتان نشود اگر بگوییم یکی از مشهور‌ترین جاذبه‌های گردشگری وحشت ایران در جزیره کیش قرار دارد. بله جزیره‌ای زیبا که هم اکنون می‌خواهیم چهره‌ای دیگر از آن برای شما معرفی کنیم.
محال است به کیش سفر کنید و خود را با هزار و یک زحمت هم که شده به کشتی یونانی نرسانید. مخصوصا آنها که عاشق ثبت خاطره‌های این سفر در لحظه غروب آفتاب کنار این کشتی هستند.
اگر در سفر بعدی خود برای دیدن این کشتی راهی روستای کوچک باغو شدید حواستان باشد که از قلعه کوچک و مخروبه‌ای که در مسیر رسیدن به کشتی است،غافل نشوید. البته این سفارش را به آن دسته از گردشگرانی می‌کنیم که عاشق گردشگری وحشت هستند.
قلعه‌ای که بومی‌های منطقه نامش را قلعه جنی گذاشته‌اند و برایش هزار و یک افسانه روایت می‌کنند. قلعه جنی معروف در کیش، سازه‌ای مخروبه و قدیمی است که بومی‌ها می‌گویند کسی جرات سرزدن به آن بعد از غروب آفتاب را ندارد. حتی اگر کسی هم طالب دیدن قلعه در شب باشد هیچ یک از اهالی حاضر به همراهی اش نیستند.
این قلعه دو طبقه که به اعتقاد بومی‌ها بعد از متروکه شدن به تسخیر ارواح درآمده است جاذبه خوبی در حوزه گردشگری وحشت محسوب می‌شود.
اگر می‌خواهید هنگام حضور در این قلعه ترس را بیشتر تجربه کنید حتما قبلا پای قصه‌ها و افسانه‌های اهالی بومی منطقه بنشینید. چرا که اهالی منطقه معتقدند این جا محل زندگی اجنه است و با غروب آفتاب آنقدر فضای قلعه سنگین و ترسناک می‌شود که کمتر کسی جرات ماندن در آن را دارد.

آواز ارواح در تالاب ممرز
جاذبه‌های ترسناک شمال کشور به همین کلبه چوبی و پر رمز و راز خلاصه نمی‌شود. چرا که تالاب ارواح ایران هم در این منطقه قرار دارد. بله، تالاب ارواح، یا همان تالاب «ممرز» معروف، جایی شبیه «مرداب مانچاک» در آمریکا. برای رفتن به تالاب ارواح ایران باید راهی نوشهر شوید و خود را به 5 کیلومتری شمال روستای چلندر برسانید. تالابی به عرض 300 متر و طول 700 متر که در میان جنگل انبوه و پهن برگ منطقه ملا کلا قرار گرفته است. آنچه این تالاب را در نگاه نخست ترسناک می‌کند، درختان مرده‌ای است که بر پیکر رودخانه ایستاده‌اند. سکوت وهم‌انگیز تالاب محال است اجازه دهد برای ساعتی چند، آن هم به تنهایی، از بودن در این مکان لذت ببرید. مخصوصا وقتی پایتان روی یک تکه چوب خشکیده برود و صدای شکستنش شما را از شدت ترس و وحشت به جان افتاده از زمین بلند کند. در کنار سکوت وهم انگیز تالاب آواهای رمز آلود و غریبی هم از این تالاب به گوش می‌رسد. فضای تالاب به حدی سنگین است که حتی قدم برداشتن روی زمین سفت اطرافش هم شما را می‌ترساند. این ترس و دلهره وقتی بیشتر می‌شود که پای قصه‌های بومی منطقه بنشینید و از مرگ آدمهایی بشنوید که در گذشته قصد عبور از این تالاب را داشته‌اند و امروز جنازه‌هایشان زیر آن دفن است. درست است تالاب ارواح «ممرز» اسم و آوازه‌ای در میان جاذبه‌های گردشگری ایران برای خود پیدا کرده اما باید اعتراف کنیم کمتر کسی در میان گشت و گذارهایش در این منطقه خبر از وجود این جاذبه گردشگری ترسناک دارد. اگر دلتان می‌خواهد از این تالاب دیدن کنید حتما به خاطر بکر بودن منطقه و راه دسترسی سختش تا بهار و تابستان تمام نشده راهی آن شوید.

گورستانی برای جن‌ها
حواستان باشد در مسیر گردشگری وحشت در جنوب، از گورستان جن‌ها در چابهار غافل نشوید. این گورستان یکی از اماکن عجیب و غریب در ایران است که ظاهرش خود گواه تمام تاریخچه و حرف‌هایی است که اهالی بومی منطقه درباره آن روایت می‌کنند. این گورستان که در روستای تیس از توابع بندر چابهار قرار دارد (روستایی که 2 هزارو 500 سال قدمت دارد) کاملا سنگی بوده و قصه‌ها و افسانه‌های زیادی درباره‌اش روایت می‌شود. سنگ‌های سخت تراشیده شده گواه تمام ادعای مردم منطقه است. سنگ قبرهای بزرگ و عجیب و غریبی که اهالی منطقه آنها را به اجنه نسبت می‌دهند و معتقدند زیر سنگ‌های این گورستان اجساد اجنه است. اگر دل و جرات حسابی ندارید بی‌خیال سفر به این روستا شوید چرا که مطمئنا، شب وقتی صداهای عجیب و غریب پیچیده در روستا را می‌شنوید محال است فرار را به قرار ترجیح ندهید. مردم منطقه می‌گویند این صداها ضجه اجنه بر سر گور عزیزانشان در قبرستان است. در این گورستان قبرها کنار هم روی سطحی صخره‌ای حفر شده‌اند. تردد شبانه در این گورستان به گفته اهالی بومی ممنوع است چرا که اگر کسی گذرش شب به این گورستان بیفتد محال است مورد نفرین اجنه قرار نگرفته و چند روز بعد نمیرد.
زمان ساخت قبرستان جن‌ها به درستی مشخص نیست. خیلی از قبرها در اثر گذشت زمان تخریب شده‌اند اما در میان تمام گورها یک گور سالم‌تر باقی مانده است که 225 سانتی‌متر طول و 110 سانتی‌متر عرض دارد.

در کال جنی بترسید
گردشگری وحشت درمناطق کویری ایران به باغ سنگی کرمان ختم نمی‌شود شما می‌توانید با سفر به طبس هم طعمی به یاد ماندنی از این نوع گردشگری را بچشید آن هم با حضور در دره جن‌ها یا همان کال جنی. دره‌ای وهم‌انگیز و ترسناک در استان یزد. چیزی شبیه یک مینیاتوری راز آلود از گراندکانیون آمریکا. بومی‌های منطقه آن جا را محل زندگی ارواح و جن‌ها می‌دانند. در این دره ترسناک و مخوف تونل‌ها و خانه‌های بسیاری وجود دارد که به خانه گبرها مشهور است با راه‌های دسترسی سخت. شاید یکی از جاذبه‌های این دره زیبا نخل‌هایی باشد که در این دره به صورت خودرو رشد کرده‌اند. اگر حتی به جن و روح و این چیزها عقیده‌ای هم ندارید پیشنهاد می‌کنیم که به خاطره ارتفاع بسیار زیاد دیواره‌های آن و شیب تندو تیزشان هرگز تنهایی به این دره سفر نکنید و در سفر به این دره از همراهی یک محلی آشنا بهره مند شوید. شب‌ها زمان خوبی برای گشت وگذار در این دره نیست چرا که دیوارهای بلندش حتی اجازه دیدن آسمان را هم به شما نمی‌دهند.

باغ سنگی کرمان
فکر نکنید همه جاذبه‌های گردشگری وحشت ایران در شمال و جنوب و شرق و غرب کشور وجود دارند. نه ایران در مرکز کشور و حتی مناطق کویری هم از این دست جاذبه‌ها دارد، نمونه‌اش باغ سنگی کرمان. باغی که در سیرجان است و بر تن خشکیده درختانش به جای میوه‌های تر و تازه سنگ آویزان است. باغ سنگی و صاحب مرحومش «درویش‌خان» حکات غریبی دارند. مردی که خالق یکی از زیباترین موزه‌های هنر انتزاعی در دل بیابان شده است. برای رفتن به این باغ سنگی باید به روستای میاندوآب در 40 کیلومتری جنوب شرقی سیرجان بروید. در جاده سیرجان به سمت بافت دهستانی است به نام میاندوآب. روستایی که به واسطه همین باغ سنگی میاندوآب، امروز اسم و آوازه‌اش جهانی شده است. همه چیز باغ سنگی با دیگر باغ‌هایی که تا به حال دیده‌اید فرق می‌کند. باغی شش گوشه که درختان خشکیده اما ایستاده و خوش قد و قامتش نه به آب نیاز دارند نه نور خورشید. از شاخه‌های خشکیده تک تکشان قلوه سنگ‌های بزرگ و کوچکی آویزان است که به دست مالک باغ از آن آویزان شده است. پیرمرد کر و لالی که تک تک این درختان را در سایه سکوت و بهت همگان کاشت تا صدای اعتراضش را از بی‌آبی و خشکی منطقه به گوش همه برساند. کرو لال بودن درویش‌خان اجازه نداد تا هیچ وقت پرده از راز واقعی این باغ برداشته شود. یکی از رازهای بزرگ این باغ سوراخ بودن سنگ‌هایی است که به درختان آویزان است برخی از سنگ‌ها چنان بزرگند که به نظر نمی‌رسد این سنگ‌ها را یک پیرمرد جمع کرده است. او به هر مناسبتی درختی خشک را در باغ می‌کارد و سنگی به آن آویزان می‌کند. درویش خان بعد از این که سال 86 فوت می‌کند در کنار همین باغ سنگی به خاک می‌رود تا در کنار درخت‌های خشکیده راوی قصه این سرزمین سنگی برای گردشگران باشد.


جهنم دره
در میان تمام جاذبه‌های گردشگری وحشت ایران جایی است به نام جهنم دره. قبل از این که با این مکان واقعی آشنا شویم حتما نامش را به هنگام عصبانیت از زبان افراد شنیده‌اید. برای رفتن به این منطقه که حتی بومی‌های منطقه هم جرات گشت و گذار در آن را ندارند باید به شهر خوی در آذربایجان غربی بروید، مکانی مخوف در دل ناحیه‌ای کوهستانی. از علت نامگذاری این مکان که می‌پرسیم بومی‌های منطقه که اغلب به زبان فارسی هم تسلط ندارند می‌گویند صعب العبور بودن و احاطه منطقه توسط کوه‌های بلند باعث شده تا این نام بر آن گذاشته شده‌اند. بومی‌ها می‌گویند راه دسترسی به جهنم دره به حدی سخت و صعب‌العبور است که هرکس راهی‌اش شده عاقبتش به مرگ ختم شده و حتی جنازه‌هایشان هم پیدا نشده است. به خاطر همین درمیان اهالی کسی دل خوشی از این مکان نداشته و همواره از آن به عنوان جایی منفور و بی برگشت یاد می‌کنند. درست است جهنم دره خاطرات خوبی برای اهالی به یادگار نگذاشته است اما باید اعتراف کنیم که این دره سرسبز و زیبا یکی از جاذبه‌های گردشگری زیبای ایران است هر چند شیب‌های تند و تیزش همواره باعث مرگ گردشگران شده است. بومی‌های روستای قریس می‌گویند در گذشته هر که به هر دلیلی تحت تعقیب و گریز قرار داشت این دره را برای پنهان شدن انتخاب می‌کرد.

دره ستارگان قشم
جاذبه‌های وحشتناک و مرموز جنوب کشور ایران به قلعه جنی خلاصه نمی‌شود. اگر دلتان می‌خواهد ترس و هیجان و شگفتی را با هم تجربه کنید پیشنهاد می‌کنیم بار و بنه ببندید و راهی دره ستاره‌ها در قشم شوید. جایی که در میان صدها تندیس طبیعی قد افراشته متحیر می‌شوید. خیلی ساده و عامیانه اگر بخواهیم برایتان درباره این دره بگوییم باید یادآور شویم که دره ستارگان قشم لنگه ندارد هرچند زمین شناسان معتقدند چیزی مشابه این دره فقط و فقط در آمریکا دیده‌اند.
این دره با عمق 15 متر و شگفتی‌های بسیار موجب حیرت همه می‌شود. برای دیدنش کافیست از روستای «برکه خلف» گذشته و جاده خاکی را در پیش بگیرید همین که کمی از این جاده خاکی به جلو رفتید کم کم تندیس‌های غول پیکر خود را نشانتان می‌دهند. قد و قواره این تندیس‌ها به حدیست که خواه ناخواه با دیدنشان ترسی به دلتان می‌نشیند. هرکدام از این تندیس‌ها شکلی منحصر به فرد دارد. فضای مخوف و ترسناک این دره را شاید پیش از این در فیلم‌های تخیلی‌ هالیوودی دیده باشید. شکل و شمایل عجیب و غریب دره، مولود قصه‌ها و افسانه‌های اهالی بومی منطقه درباره آن است. مردمی که این مکان را از قدیم الایام «استار افتیده» می‌نامند و معتقدند شهاب سنگ فرود آمده به زمین باعث خلق این آثار شده است. آواز غریب پیچیده در میان ستون‌ها به هنگام وزش باد در میان این تندیس از نگاه بومیان صدای ارواح سرگردانی است که در میان آنها به جست و خیز مشغولند. ارواحی که به محض تاریک شدن هوا در این دره جولان می‌دهند و کسی جرات ندارد از ترسشان به هنگام تاریکی به قلعه نزدیک شود.

قلعه کهنه زاهدان
تا بوده شنیدن قصه قدیمی‌ها درباره خرابه‌های و قلعه‌های وهم‌آور برای ما جذاب و شنیدنی بوده است. درست است خیلی از این افسانه‌ها و قصه‌ها عمرشان بر می‌گردد به زمانی که خبری از جعبه جادوی همه فن حریف امروزی و امکانات تکنولوژی در خانه‌ها نبود و شب‌های تاریک زیر سوسوی نور گردسوزهای نفتی با همین قصه و افسانه ریش سفیدها برای بچه‌ها صبح می‌شد. قصه‌ها و روایت‌ها آنقدر شیرین و جذاب بود که کم کم به شناسنامه یک مکان تبدیل شدند. مثل چیزی که اهالی بومی منطقه برای «قلعه کهنه» زاهدان روایت می‌کنند. قلعه‌ای تاریخی و قدیمی که هر رج آجرش، راوی قصه‌ای ترسناک برای گردشگران است. برای دیدن این قلعه وهم‌انگیز باید به 27 کیلومتری شرق زابل در استان سیستان بلوچستان سفر کنید. بومی‌های منطقه می‌گویند اجنه در این قلعه حکمرانی می‌کنند به خاطر همین است که کمتر کسی جرات رفتن بدان را دارد.

 

قلعه آدم‌خوارها
حتما فیلم‌های ترسناک زیادی درباره آدم‌خوارها دیده‌اید و قصه‌های زیادی هم شنیده‌اید. اما باور نمی‌کنید که ما در همین ایران خودمان قلعه‌ای داریم که به قلعه آدم‌خوارها معروف است. قلعه‌ای که در اردبیل است. قلعه‌ای متروکه و دست ساز که این روزها محل خوبی برای قصه‌پردازی مردم شده است. این قلعه که در روستای کورعباسلو قرار دارد از وقتی برای مردم مهم شد که تعدادی از گردشگران روستا وقتی برای دیدنش رفتند دیگر برنگشتند. آن‌وقت‌ها نام قلعه  «بوینی یوغون» بود و بعد از این حوادث به قلعه آدم‌خوارها مشهور شد.


جنگلی که جیغ می‌کشد
حتی جنگل‌های عادی هم اگر جنگل نورد حرفه‌ای نباشید می توانند ترس آور باشند به خصوص اگر تنها باشید حالا جنگلی را تصور کنید که با مشخصه‌ای خاص ترسناک هم باشد. حالا اگر اسم جنگل جیغ باشد و کلا ماهیتی ترسناک داشته باشد که قصه فرق می‌کند. آن وقت است که می‌توانید با سفر به این جنگل حسابی یک گردشگری وحشتناک را تجربه کنید. اینکه گفتیم جنگل جیغ نه مثال زدیم نه صحبت از مکانی غیرواقعی کردیم. بله درست است جنگل جیغ یکی از مخوف‌ترین جنگل‌های ایران در مشهد است که هرکسی دل و جرأت بودن در آن به هنگام شب را ندارد، چرا که به محض تاریک شدن هوا از آسمان و زمین جنگل سرو صداهای عجیب و غریب به گوش می‌رسد که قدیمی‌های منطقه می‌گویند صدای جیغ زنی است که زنده‌زنده در جنگل سوزانده شده است. آنها می‌گویند روزها در این جنگل همه چیز عادی است به خاطر همین خیلی‌ها درخواست حضور در این جنگل را به همراه بومی‌ها دارند اما همین که پایشان به ابتدای جنگل می‌رسد از رفتن باز می‌مانند. صدای جیغ در جنگل شاید یکی از پر رمز و راز‌ترین و ترسناک‌ترین اتفاقات این جنگل است. چیزی که خیلی از گردشگران را از تصمیم ماندن در آن و اقامت شبانه منصرف می‌کند. خیلی‌ها این جیغ‌های پیچیده در جنگل را به اجنه و شیاطین اسیر در جنگل نسبت می‌دهند و برخی دیگر که باوری به این موضوع ندارند می‌گویند: این صدا را ملخ‌های هجوم کرده به جنگل از خود در می‌آورند که در لابه‌لای درختان و علفزارها پنهان شده‌اند. آنها که به این جنگل رفته‌اند و از شنیدن صدای جیغ آن به خود لرزیده‌اند معتقدند این صداها هیچ شباهتی به صدای جیرجیرک‌ها یا بادهای موزون ندارد چرا که وقتی این صداها پیچیده می‌شود هیچ بادی در جنگل بین درختان پیچیده نمی‌شود. افسانه و قصه‌ها درباره جنگل سربرج یا همان جنگل جیغ مشهد بسیار است، عده‌ای می‌گویند این جنگل نفرین شده است به خاطر همین ارواح نفرین شده در این جنگل سرگردان هستند. برای رفتن به جنگل جیغ باید به روستای سربرج در طرقبه بروید.اما حواستان باشد که برای رفتن به این جنگل ترسناک و پر ماجرا حتی اگر گزینه صدای ملخ‌ها را به صدای اجنه و شیاطین اصلح تر می‌دانید هرگز تنهایی پا به آن نگذارید و از همراهی یکی از محلی‌ها بهره مند شوید. چرا که در کنار ترس و وحشت ناشی از جنگل امکان گم شدن در جنگل هم وجود دارد بنابراین بهتر است برای رهایی از هر خطر و پیشامد ناگواری حسابی مراقب باشید.

دریاچه گنج
حالا که به آذربایجان غربی رفتید و سری به دره جهنم زدید بد نیست از دریاچه گنج هم به عنوان یکی دیگر از جاذبه‌های گردشگری وحشت در این منطقه دیدن کنید، هرچند نامش ترسناک نیست و هر شنونده‌ای را ترغیب و تشویق می‌کند برای این که حتما سری به این منطقه بزند، بلکه بخشی از آن گنج افسانه‌ای قسمتش شود! اما باید بگوییم که در این سفر حسابی حواستان جمع باشد، دریاچه‌ای که در شهر تکاب است، هزار و یک افسانه در دلش نهفته دارد. پای قصه اهالی بومی منطقه که بنشینید هرکس روایتی برای این دریاچه دارد، اما نکته مهم و قابل توجه در این باره وجود گنجهای بی شمار در اعماق آب‌های منطقه است. مردم ساکن در منطقه تخت سلیمان می‌گویند کف دریاچه گنج پر از طلاست و حضرت سلیمان گنج‌هایش را این جا دفن کرده است! همین قصه و افسانه‌ها افراد زیادی را راهی آن کرده است اما کمتر کسی از راه رفته برگشته است.
وقتی مردم عادی نتوانستند راهی برای رسیدن به این گنج‌ها پیدا کنند باستان شناسان غواص راهی آن شدند اما عمق 75 متری دریاچه این اجازه را به آنها هم ندارد. هر چه قصه‌های قدیمی و باستانی درباره این دریاچه بیشتر روایت می‌شود انگیزه افراد برای رفتن به آن هم بیشتر می‌شود. هر چند خیلی‌ها معتقدند گنج نهفته در این دریاچه نفرین شده است و دست کسی بدان نمی‌رسد. قدیمی‌های منطقه می‌گویند این گنجینه محافظان بسیاری دارد تا برای همیشه دست نیافتنی باشد به خاطر همین است که همه هیات‌های باستان شناسی و کاوش گر حتی اروپایی‌ها در نفوذ به عمق این دریاچه ناموفق بوده‌اند. در کنار تمام زیبایی‌های این دریاچه باید بگوییم که دریاچه گنج تخت سلیمان با همه آرامشی که دارد تنها با مرگ از میهمانان خود پذیرایی می‌کند. میهمانانی که خبر از خشم نهفته این دریاچه ندارند. با همه این تفاسیر به شما توصیه می‌کنیم در سفر به این دریاچه تنها به شنیدن قصه‌ها و لذت بردن از آرامش ساحلی این دریاچه اکتفا کنید و از تن زدن به آبش بپرهیزید که عاقبت خوبی ندارد.